- خسته سینه(خَ تَ / تِ نَ / نِ)
مجروح سینه. سینۀ زخمدار. سینۀ جراحت دار:
چون کوه خسته سینه کنندم بجرم آنک
فرزند آفتاب بمعدن درآورم.
خاقانی
چون کوه خسته سینه کنندم بجرم آنک
فرزند آفتاب بمعدن درآورم.
خاقانی
معنی خسته سینه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خَ تَ / تِ نَ / نِ)
لغت نامه دهخدا
جایی است که پیران ناتوان و بیمار درمان ناپذیر و کودکان بی کس را در آن نگاهداری می کنند، بیمارستان در تداول ترکان عثمانی. (یادداشت بخط مؤلف)
